♠ گوشه ای از بیداری ها ♠

 

 قلاب هاعلامت کدامین سوالند ?
 که ماهییان اینگونه جوابشان میشوند !
……………………………………………..
سلام و باز هم سلام 
 از درود دوباره که بگذریم،خبر دیگه ای نیست 
البته نه که نباشه ، بهتره که گفته نشه
چون دوست ندارم موج منفی بدم.اما چه کنم؟اخه تا کی باید سکوت کرد
بلاخره منم دل دارم دیگه،منم یه جوونم با کلی ارزو  و. . .
 تحملش سخته ... وقتی واسه کاری کلی برنامه ریزی میکنی،این در و اون در میزنی
باهاش رویا میسازی،شب ها تالحظه ای که بیداری بهش فکر میکنی،صبح ها وقتی از خواب پا میشی،اولین چیزی که بهش فکر میکنی یه جورایی مربوط به هدفت هست 
حتی توی وقت هایی که با خدا می گذرونی هم بهش فکر میکنی...
خلاصه با تموم تلاش هایی که کردی،میبینی قادر به انجام اون کار نیستی!‎
*چون هیچ پشتیبانی نداری* و خودت هم با اینکه سعی خودت روکردی نمیتونی کاری بکنی
همزمان چند تا مشکل بزرگ هم به مشکلاتت اضافه میشن.!.که توانایی حل اونا رو هم نداری!!!
اوه  چی شد 
حالا فکر کن که تنهای تنها هم هستی
منظورم اینه که یا کسی رو نداری یا اگه داری هم از دستش کاری بر نمیاد.در نتیجه خودت هستی وخودت و مشکلاتت وبقیه مشکلاتت و....حس و حالی که من دارم...... و......البته................خدایی که درین نزدیکیست 
امید وارم همیشه امیدوار باشیم
 این روزها دیگر برای هر کسی فردی عجیبم! 
ز آستان دوستان مطرود و در هر جا غریبم...
غیر طعن و لعن مردم نیست دیگر نصیبم
ناله ی محزون حبیبم،لخته های خون طبیبم

ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:,ساعت 23:39 توسط مرتضی| |


Power By: LoxBlog.Com